فــــرو ریــــــخــــتــــ

اشعار و دست نوشته های محسن فریدونی

فــــرو ریــــــخــــتــــ

اشعار و دست نوشته های محسن فریدونی

فــــرو ریــــــخــــتــــ

انگــــار چــیــــــــزے در مــــــــن

فــــرو ریــــــخــــتــــ...

خــــواهم نــــوشــــــــتـــــ

آرامــــش با او رفتـــــ,

مــــــــے نـــو یــــــســــم

تـــــحمل دنیــــــا

بـــرایـــم سختـــــ استــــــــ...

هــــمــــیــــن

آن شاعری که تا سحر شب ها نمی خوابید...

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۰۸ ب.ظ

یــــــا غـــایــــه آمــــال الـعـــــارفــیـــــن



آن شاعری که تا سحر شب ها نمی خوابید

تا    اطلاع    ثانوی   او   را     نمی یابید


او رفته چون دنبال آن گم کرده ی خود بود

ماهی که مدت ها به شب هایش نمی تابید


ترجیح داد او خوب رفتن را به بد ماندن

ترجیح داد او لذتی که درد می نامید


او شعر می بخشید تنها در ازای عشق

او رفت, تا که بودنش را خوب در یابید


او رفته, اما گفت: شاید باز برگردم

روزی که دنیا را فقط با عشق می خواهید








حــــاشــــیـــــه نــــویـــســـی :


دلم میخواست,

اسیرت را به پیش خویش می خواندی,

و می دیدی,

چسان از هر نگاه تو

 برای پای خود زنجیر می سازد...
 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۳
محسن فریدونی

نظرات (۲)

سلام دوست عزیز شعرهایت فوق العادست.
التماس دعا
من شاعر دلخسته ام مولا صدایم کن
من عاشق دلبسته ام مولا صدابم کن
لذت بردم زیبا بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی